رادینرادین، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

رادین دنیای مامان گلی و بابایی

بدون عنوان

رادین من سیزدهم اردیبهشت هم تموم شد و شما یک ماه بزرگتر شدی .خوشکل من ،این روزها هر روز وقتی میریم خونه  با بابا جون مواجه میشیم که بنده خدا رو حسابی شما اذیت کردی و ما شرمنده میشیم .خوشکلم نمیدونم چرا نسبت به بابا جون اینجوری هستی و این رفتارا رو با ایشون میکنی.میدونم از شدت دوست داشتنه ولی دیگه شورش رو درآوردی،دایم تو سرو کله بابا جونی و گازشون میگیری و ... رادین قشنگم داریم اسباب کشی میکنیم .ماشالا شما هم که با اذیت هات حسابی به من کمک میکنی .خدا مامان جون رو خیر بده .روز شنبه گذاشتمت پیش مامان جون و یه خورده وسایل رو جمع کردم. حالا دیگه اظهار نظرم میکنی و منو ذوق مرگ میکنی با نظرهایی که میدی.چند ...
14 ارديبهشت 1394

رادین من عیدت مبارک.

پسر گلم ،این سومین بهاری هستش که شما گل پسر با مایی و ما رو خوشحال میکنی. امسال عید تصمیم گرفتیم با  عمو امیر اینا بریم تهران ولی دقیقا ده روز به عید بود که شما گل پسر یه شب که داشتیم با هم بازی می کردیم گفتی:"مامان سمیه،بریم دریا سوار کشتی بشیم" و خلاصه یکی دو روز این جمله را روزی چند بار تکرار میکردی.اینجوری شد که برنامه سفرمون رو تغییر دادیم و تصمیم گرفتیم بریم بندر عباس.خاله سمیه و عمو امیر هم موافقت کردن. خلاصه علی رغم اینکه خیلی دیر درخواست مهمانسرا دادیم ولی جور شد و صبح بیست و نهم راه افتادیم. امسال سال تحویل اولین سالی بود که ما سر سفره خودمون نبودیم ولی با خاله سمیه و عمو امیر واقعا بهمون خوش گذشت. ...
1 ارديبهشت 1394
1